وجه تسمیه شهمیرزاد
فرهنگ عامه در مورد شباهت و چگونگی نام گذاری شهمیرزاد مطالب افسانه ای و غیر واقعی گفته اند که به دلیل حفظ این افسانه ها و اقوال آنها را نقل می کنیم .
1 – شهمیرزاد خوش آب و هوا دارای مناظر زیبا و دل انگیز محل زندگی و تفرج حکام و شاهزادگان اشکانی مقیم طبرستان بوده است .یکی از این شاهزادگان که در این خطه صاحب فرزندی شده بود به خاطر کودک متولد شده نام این منطقه را ” شاه – میرزا – زاده ” نام نهاد و به تدریج به ” شه – میرزا – زاده ” و ” شه میرزاده ” و ” شه میرزاد ” مخفف گردید . لازم به ذکر است که در لهجه شهمیرزادی این منطقه را ” شامرزا ” می گویند که احتمالا کوتاه شده ” شاه میرزاده ” بوده است .
2- قول دیگر نام قدیمی شهمیرزاد را ” چهارکوه ” گفته که دلیل این نامگذاری را محصور بودن این ناحیه در میان چهارکوه دانسته است .
3 – این نقل نیز کم و بیش در میان گروهی از اهالی رواج دارد : حاکمی که در دامغان به حکومت و امیری مشغول بوده جهت ازدواج خود یا پسرش گروهی از امیران و فرماندهان سپاه خود را به نواحی مختلف ایران روانه کرد تا زیباترین دختران هر ناحیه را انتخاب کرده و به حضور او بیاورند تا او از میان آنها یکی را به عنوان عروس انتخاب نماید . عده ای از فرماندهان که به گیلان و مازندران رفته بودند همراه تعدادی از دختران زیبای آن منطقه ( 30 الی 50 نفر ) از طریق سوادکوه و گورسپید و گردنه بشم به شیخ چشمه رسیده و به دلیل خستگی راه مشغول استراحت بودند سواری را دیدند که به آنها نزدیک می شود و فریاد می زند : شاه مرد آزاد ! به این معنی که شاه مرده است و دختران آزاد هستند .
آن گروه از فرماندهان چون شهمیرزاد رامحیطی زیبا و پر از باغ و آب یافته بودند تصمیم گرفتند با آن دختران ازدواج کرده و در شهمیرزاد بمانند و از آن پس این منطقه را ” شاه مرد زاد ” ، ” شاه مرزاد ” و ” شامرزا ” نامیدند .
4 – استاد دهخدا معتقد است که واژه ” شمیر ” به مناطق سردسیر گفته می شود مثل ” شمیران ” و واژه زاد به معنی سرزمین بوده و ” شمرزاد ” یا ” شهمیرزاد ” به معنی سرزمین و منطقه سردسیر است .
5 – در دوآب غاری بود ( بین راه ورسک و پل سفید در سوادکوه ) که دختر شاه پریان در آن زندگی می کرد و زن جادوگری نگهبان او بود . دختر شاه پریان گاهی برای تفریح به بیرون غار می آمد . گروهی از افراد و چوپانان سعی کردند او را بگیرند ولی هر بار با جادوی پیرزن از بین می رفتند . روزی چوپانی در زیر کوه مشغول خواندن آواز و نی زدن بود ، صدای نی و آواز چوپان چنان زیبا و مسحور کننده بود کهردختر شاه پریان به دنبال صدا کشیده شده و پیرزن جادوگر نیز وظیفه خویش را فراموش نمود ، دختر شاه پریان و پسر چوپان به هم رسیده و جادوی پیرزن تاثیر خود را از دست داد .
چوپان که گویا ” میر ” نام داشت با دختر شاه پریان ازدواج کرد و به همراه او و گله خود به طرف شهمیرزاد آمده و ماندگار شد و همچنین نقل شده که شهمیرزادی ها از نسل این دو بوده و به همین جهت این منطقه را ” شامیرزا ” نامیدند . شاعر ارجمند شهمیرزادی آقای قربانعلی مقصودی در مجموعه اشعار خود ( چکانا ) این داستان را به صورت شعر و به زبان شهمیرزادی بسیار زیبا و دل انگیز بیان کرده اند .
6 – حاج سید صالح صالحی بیان می کند : شداد سعی کرد تا جهت مقابله و برابری با خداوند یکتا بهشتی را به نام ارم احداث کند ، بهشت شداد درختانی از طلا و نقره و جواهرات و جویهای پر از آب گوارا داشت و چون خداوند در قرآن از حوران و قلمان ( دختران و پسران زیبا ) یاد کرده است او نیز به جهت آن که در بهشت خود زیباترین دختران و پسران را گرد آورد ، دستور داد تا از نواحی مختلف کشور زیباترین آنها را جمع آوری کرده و به مقر حکومتی او آورند ، گروهی از این دختران و پسران جهت عزیمت به مقر ( پایتخت ) شداد از شهمیرزاد عبور می کردند که خبر رسید شداد مرد و سواری فریاد می زد ( شاه مرد آزاد ) از آن پس این محل را شامرزاد و شامرزا نام نهادند که زیبایی دختران و پسران شهمیرزادی نیز از آن دختران و پسران زیبا به ارث رسیده است .
7 – فتح الله علایی می گوید : در سال 1337 در بهشهر کتابی با عنوان دهی در هزار جریب که مولف آن آقای لترگازی بودند را مطالعه کردم و در آن از شهمیرزاد چنین یاد شده بود :
گروهی از مسلمانان را که در حدود 700 نفر بوده اند از شام به سیستان ( به قولی به کویر سمنان ) تبعید کردند . این گروه توانایی زندگی در محیط گرم و خشک و کویری را نداشته و تعداد کثیری از آنها فوت نموده و حدود 70 نفر از آنها باقی مانده و تصمیم گرفتند برای نجات جان افراد باقی مانده محلی را که از حیث آب و هوا و موقعیت جغرافیایی به شام ( سوریه فعلی ) نزدیک تر و مشابه باشد پیدا نمایند و شهمیرزاد را انتخاب کردند و آنان را به این منطقه منتقل و ساکن کردند وبه این دلیل این ناحیه را ” شامیزاد ” نام نهادند . مردم شهمیرزاد را از نسل آنان و شامی می دانند . بسیاری که منطقه شام ( سوریه و لبنان ) را دیده اند ، معتقدند که مردم شهمیرزاد از حیث آداب و رسوم و کشاورزی و خرمن کوبی و موارد دیگر بسیار به مردم شام نزدیک تر و سنتهای این دو منطقه شباهت زیادی به یکدیگر دارد .
8 – حاجی عین الله غفاریان نقل می کنند در رستم کلا در منزل آقای حاج سید محمد برهانی رستم کلایی کتابی به عربی در مورد شهمیرزاد بوده که مطالب فراوانی در مورد این شهر داشت از جمله اینکه مردم شهمیرزاد از سوریه و شامات به این مکان ( شهمیرزاد ) اعزام شده اند .